.
.
.
.
تفعل زدم نیمه ی شب به قرآن
کتابی که از وحی شیرازه دارد
برای دلم آیه ی صبر آمد
ولی نازنینم ، صبر هم اندازه دارد
.
.
.
.
ای منتظر بیا و نظر کن که داغ هجر
با لالههای سوخته دامان چه میکند
در حسرت تو دربدری شد نصیب خضر
ورنه به سیر کوه و بیابان چه میکند
.
.
.
.
روی تو را ز چشمه نور آفریده اند
لعل تو از شراب طهور آفریده اند
خورشید هم به روشنی طلعت تو نیست
آیینه تو را ز بلور آفریده اند
پنهان مکن جمال خود از عاشقان خویش
خورشید را برای ظهور آفریده اند
.
.
.
.
افسوس که عمری پی اغیار دویدیم
از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم
سرمایه ز کف رفت و تجارت ننمودیم
جز حسرت و اندوه متاعی نخریدیم
به نام خداوند سبحان
اللهم عجل لولیک الفرج
مرسی...