درختی خشک مانم به صحرا
که عمری سر کند تنهای تنها
نه بارانی که آرد برگ و باری
نه برقی تا بسوزد هستی اش را
.
.
.
.
باورش سخته هنوزم که تو رفتی از کنارم
خط کشیدی روی فردا ، بی تو فردایی ندارم
.
.
.
.
دوستی اتفاق است ، جدایی رسم طبیعت
طبیعت زیباست نه به زیبایی حقیقت
حقیقت تلخ است نه به تلخی جدایی
جدایی سخت است نه به تلخی تنهایی
.
.
.
.
گفت بنویس میمانم ، نوشتم میروم ، این غلط املایی مرا ویران کرد
و حالا باید روزی 100 مرتبه از روی تنهایی بنویسم
.
.
.
.
روزگاری ز غم بی کسی و تنهایی
می سرودم که نگارم به کدامین جایی ؟
می کشیدم ز دل سوخته آهی و فغان
که چرا نیست ز یارم سخن و آوایی ؟
.
.
.
.
غم هم اگر ترکم کند ، تنهای تنها می شوم
.
.
.
.
تو ستاره منی در شب های بی ستاره
تنهام نذاری بری که تنها میشم دوباره
.
.
.
.
من تنهایم ، تو نیز تنهایی ، پس بیا با هم تنها باشیم