وقتی که دیگر نبود
من به بودنش نیازمند شدم
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی که دیگر نمیتوانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم
وقتی که او تمام کرد
من شروع کردم
وقتی که او تمام شد
من آغاز کردم
چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است
مثل تنها مردن
.
.
.
.
بی همگان بسر شود
بی تو اصلا بحثشو نکن !
.
.
.
.
کمی گیجم کمی منگم عجیب است
پریده بی جهت رنگم عجیب است
تو را دیدم همین یک ساعت پیش
برایت باز دلتنگم ، عجیب است
.
.
.
.
دیوار ها هم عاشق میشوند ، یادگاری ننویسید اگر قصد برگشتن ندارید
.
.
.
.
همیشه از فاصله ها گله میکنیم شاید یادمان رفته که
در مشق های کودکی برای فهمیدن کلمات کمی فاصله هم لازم بود !
.
.
.
.
من را تو ببخش چشم من کور !
دستم برود به زیر ساطور !
تقصیر دلم نبود دزدی
چشم تو سیاه بود و مغرور !
.
.
.
.
هر لحظه در کنار منی عاشقانه تر
با قلب عاشق و بدنی عاشقانه تر
تکرار شو حوالی دستان خسته ام
شاید مرا رقم بزنی عاشقانه تر
.
.
.
.
یک سوزن از ابروی تو
با یک نخ از گیسوی تو
آرام می دوزد به هم
چشم مرا با روی تو
.
.
.
.
دل کندن اگر کار آسانی بود ، فرهاد به جای بیستون دل میکند
.
.
.
.
شب قراریست که ستاره ها برای بوسیدن ماه می گذارند
و چه زیباست شرم زمین که خودش را به خواب می زند