غرور من که زسختی به کوه میمانست
کمر به کشتن خود بست و خاک پای تو شد
دلم که به همه بیگانه بود و یار نداشت
چه دید در تو که اینگونه آشنای تو شد ؟
.
.
.
.
هیچ وقت مغرور نشو ، برگ ها وقتی می ریزند که فکر می کنند طلا شده اند
.
.
.
.
گرچه ای دوست غرور دلت احساس مرا درک نکرد
آفرین بر غم عشقت که مرا ترک نکرد
.
.
.
.
ز چشمت اگر چه دورم هنوز
پر از اوج عشق و غرورم هنوز
قبول است عمر خوشی ها کم است
ولی با توام پس صبورم هنوز
.
.
.
.
انسان های آزاده ، دل شکسته و پر غرور خود را پنهان می کنند
.
.
.
.
دوستی شوخی سرد آدماست
بازی شیرین گرگم به هواست
واسه کشتن غرورمن و تو
دوستی توطئه ثانیه هاست
.
.
.
.
کاش غرورم را که در پستوی سادگیم پنهان بود می یافتی
اما تو این سادگی را بهانه ای قرار دادی برای در هم شکستن غرورم
.
.
.
.
همه بغض من تقدیم غرورنازنینت باد ، غروری که لذت دریا را به چشمانت حرام کرد
.
.
.
.
بعضی اشخاص چنان به خود مغرورند که اگر عاشق بشوند به خود بیشتر عشق می ورزند تا به معشوق
.
.
.
.
شبیه چشمهای تو پر از گناه می شوم
میان ظلمت شب قبیله ماه می شوم
خدا , زمین , گناه , عشق , من و تو , ببین چطور
به خاطر غرور تو زیاده خواه می شوم