شب ساعت ابری مرا داد به تو
افتاد نگاه خسته ی باد به تو
باران زد و خیس شد تن خاطره ها
باران زد و باز یادم افتاد به تو
.
.
.
.
لبریز می شود پیاله ی جانم ، وقتی به یاد تو می افتم
.
.
.
.
وقتی که خانه نیستم
کلید را دم پله اول ، زیر همان گلدان سفالی همیشگی گذاشته ام
رویایت اگر آمد ، پشت در نمی ماند
.
.
.
.
پیشانیام ، سجدهگاه لبهایت
چشمانم ، میعادگاه قدمهایت
دستانم ، تکیهگاه خستگیهایت
و قلبم حریم دلتنگیهایت
تمامی اینها ، ارزانی نیمنگاهت
.
.
.
.
چو گل های شقایق داغدارم
بیا پرانه شو بنشین کنارم
بزن مرهم به زخم قلبم ای دوست
که خنجر خورده ای این روزگارم
.
.
.
.
هوا ترست به رنگ هوای چشمانت
دوباره فال گرفتم برای چشمانت
اگر چه کوچک و تنگ است حجم این دنیا
قبول کن که بریزم به پای چشمانت
.
.
.
.
ای عشق همه بهانه از توست
من خاموشم ، این ترانه از توست
.
.
.
.
غم داشتن بخشی از زندگیست ولی غمخوار نداشتن عذاب زندگیست
غمخوارتم رفیق
.
.
.
.
یادته زیر گنبد کبود
تو بودی و کلی آدمای حسود ؟
تقصیر همون حسوداست که حالا
هستی ما شده یکی بود یکی نبود
.
.
.
.
تا کور نگشته دیدگانم ، تو بیا
تا مور نخورده استخوانم ، تو بیا
گر آمدی و ندیدی از من چیزی
از بهر تماشای مزارم تو بیا