فرزند دلیر حیدر آمد
عباس امیر لشکر آمد
می خواست نشان دهد ادب را
یک روز پی از برادر آمد
.
.
.
.
امشب شب میلاد علمدار حسین است
میلاد علمدار وفادار حسین است
گر بود علی محرم اسرار محمد
عباسِ علی محرم اسرار حسین است
.
.
.
.
ای دست تو ، دستگیر عالم
وی در رخ تو علی مجسم
دریای عمیق مهربانی
تمثال علی ، علی ثانی
مرآت حسین ، مظهر عشق
گل واژه ی ناب دفتر عشق
.
.
.
.
ای صبر و قرار بی قراران
امّید دل امیدواران
دانی که گر از عطش بمیرم
یک قطره ز دیگری نگیرم
ساغر نزنم ز دست هر کس
من دست تو می شناسم و بس
روزی من از خزانه ی توست
دل ، سائل آستانه ی توست
.
.
.
.
روشنگر آفتاب ، عباس آمد
تفسیر زلال آب ، عباس آمد
خیزید ، گل آرید و گل افشانید
زیرا که گل بوتراب ، عباس آمد
.
.
.
.
هر گل خوشبو که گل یاس نیست
هر چه تلألو کند الماس نیست
ماه زیاد است و برادر بسی
هیچ یکی حضرت عبـاس نیست
.
.
.
.
شب به کاخ مرتضى ماهى پدیدار آمده
ماهى که پیش نور وى خورشید و مه تار آمده
ماهى که بر حسن صدها خریدار آمده
اى طالب دیدار مه هنگام دیدار آمده
افلاکیانش سر به سر حیران رخسار آمده
کو نور بخش عالم و هم نور انوار آمده
.
.
.
.
چه عباس آنکه در حشمت امیر راستین آمد
چه عباس آنکه از همّت پناه مسلمین آمد
چه عباس آنکه از اصل و نسب از دوره هاشم
چو جان مرتضى و حُسن خیرالمرسلین آمد