.
.
.
.
هر رهگذری محرم اسرار نگردد
صحرای نمکزار چمن زار نگردد
هرجا که رسیدی طرح رفاقت مکش ای دوست
هر بی سر و پا یار وفادار نگردد
.
.
.
.
برایم زندان ساختی با این بی وفایی
خسته ام از این زندان از این تنهایی
حسرت به دل ماندم که روزی بیاید
که دهد مرا از این زندان رهایی
.
.
.
.
سکوت دردناکترین پاسخ من به بی وفایی های توست !
.
.
.
.
ای رفته به قهر , وعده های تو چه شد ؟
مهر تو کجا رفت و وفای تو جه شد ؟
این تیرگی آخر ز کجا روی آورد ؟
ای آیینه رخسار صفای تو چه شد ؟
عالی بود
عالی بود




جالب بود