دکتر می گوید دهانت را باز کن ؛ می گوید این طوری نه ، گنده باز کن ! باید دندان عقلت را بکشی ...
به این فکر می کنم که تو ، چقدر شبیه بودی به این دندان عقلی که دکتر می گوید ؛ پوسیدگی نداشتی ولی سیستم من را ریخته بودی به هم و جای بقیه را تنگ کرده بودی !
دندانم مقاومت می کند ، لثه ام هم . نمی خواهند از هم جدا شوند ، بعد این همه سال ریشه دواندن و همسایه بازی ...
اشکم می ریزد از گوشه چشمم و دکتر می پرسد خوبی ؟ با سر اشاره می کنم که یعنی آره ، می گوید : نباید درد داشته باشه با اون همه آمپول بی حسی ...
دهمین گاز استریلی است که چپانده ام توی دهنم ، خونش بند بیا نیست ، دست هایم شده اند یک تکه یخ ، سرم داغ است ، گیج می رود و درد می کند ، دهانم طعم خون می دهد ، حرف نمی توانم بزنم ، می خواهم صد سال سیاه جای بقیه باز نشود !
گریه می کنم ؛ همکارم می گوید درد می کنه مگه ؟ سرم را تکان می دهم ولی دلم می خواهد بگویم "هنوز هم آره" ولی آدم با حرکت سرش فقط می تواند بگوید آره و نه بیشتر ...
دکتر می گوید که یخ بگذار روش ، میبنده خون رو ... نه دکتر ، فایده ندارد ، من سال ها قبل امتحان کرده ام ، یخ هم جواب نمی دهد ... طول می کشد ... زمان می برد ...
همکارم می گوید : لابد تو بدزخمی ، من کشیدم دو ساعت بعدش تمام شد ، بسته شد ، تو دو روز و نیم است که کشیدی ، هنوز مثل ساعت اولش خون می آید ؛ چه خوب که همکارم از تکان دادن سر فقط می گیرد که یعنی آره ...
دکتر می گوید دهانت را باز کن ، باز می کنم ؛ می گوید این طوری نه ، گنده باز کن ! می گوید : ببین ، هم زخمش بسته شده ، هم اینکه چه تر و تمیز جای بقیه باز شده ...
"جای خالی اش هنوز درد می کند" ولی دکتر نمی داند !!!
وایسا برانکارد بیارم...
نه زحمت نکش.![](http://www.blogsky.com/images/smileys/004.gif)
منظورم این بود:یعنی من که چیزی نفهمیدم
ما برای شما هر کاری انجام میدیم...![](http://www.blogsky.com/images/smileys/023.gif)
این مثل اون درسایی که چندبار باید بخونی تا متوجه بشی...