.
.
.
.
شنیدی که دلم گفت بمان ، ایست ، نرو
به خدا وقت خداحافظی ات نیست نرو
نکند فکر کنی در دل من مهر تو نیست
گوش کن نبض دلم زمزمه اش چیست ، نرو
.
.
.
.
خاطرات چوب های خیسی هستند که با آتش زندگی نه می سوزند و نه خاکستر می شوند !
.
.
.
.
دیشب از دلتنگیت بغضی گلویم را شکست
گریه ای شد بر فراز آرزوهایم نشست
من نگاهت را کشیدم روی تاریخ غزل
تا بماند یادی از روزی که بر قلبم نشست
.
.
.
.
در این زندان تنهایی ، به هر سو هرکجا هستم
از این بابت دلم شاد است که گاهی میکنی یادم
.
.
.
.
مرنج از من ، که دل را نباشد طالقت رنجت
به دنیایی نمی بخشم صفای قلب یکرنگت
.
.
.
.
در سکوت گل جلوه نمودی تا من ، چون خار همیشه در کنارت باشم
.
.
.
.
تا تو هستی با من ، من شادمانم
بذار داد بزنم دوست دارم مهربانم