.
.
.
.
در میان همگان گشتم و عاشق نشدم
تو چه کردی که تو را دیدم و دیوانه شدم
.
.
.
.
لاله ی داغ دیده را مانم
اشک از رخ چکیده را مانم
دست تقدیر از تو دورم کرد
گل از شاخه چیده را مانم
.
.
.
.
تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست
محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست
از تو تا ما سخن عشق همان است که رفت
که در این وصف زبان دگری گویا نیست
.
.
.
.
تکیه کن بر شانه ام ای شاخه نیلوفرینم
تا غم بی تکیه گاهی را در چشمت نبینم