ای قاصدک عشق ز معشوقم چه خبر
ای سفیر هرچه مسافر ز معشوقم چه خبر
گر بدیدی رخ زیبای معشوقه ی من
خبرش کن ز احوال دل غم زده ی من
.
.
.
.
به هر دری می زنم از عشق تو
می نگرم بر غم رخسار تو
منو تو دلداده ی هم دیگریم
که در زمین و آسمان گوهریم
چنین ندیدن همگان در جهان
که از همه بدشدگان بدتریم
.
.
.
.
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و دل داند و من
خاک من گل شود و گل شکفد از گل من
تا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من
.
.
.
.
هیچ خاری در سایه ی گل ، احساس خاری نمی کند ، تقدیم به گل روزگار
ادامه مطلب ...عشق تو همچون افق بی انتهاست
قلب من خالی ز هر رنگ و ریاست
زندگی با آرزو ها روبروست
با تو بودن از برایم آرزوست
.
.
.
.
سلامتی اونی که دوسش دارمو نمیدونه
سلامتی اونی که دوسم داره و نمیدونم
.
.
.
.
گویند سلام طلائی ترین کلید برای صعود به تالار آشنایی هاست
پس صمیمی ترین سلام تقدیم تو باد
.
.
.
.
مرا از یاد میتوانی ببری
اما از خاطر من نمیتوانی بروی
ادامه مطلب ...آواز پرندگان مهاجر را بدرقه ی راهت میکنم
تا بدانی همیشه منتظر آمدنت می مانم
.
.
.
.
شکوفه های صورتی فدای مهربونیات
یه دل که بیشتر ندارم اونم فدای خوبیات
.
.
.
.
شرابی از لبت در جام کردی
مرا با بوسه شیرین کام کردی
دلم آهوی وحشی بود و او را
ندانم با چه افسون رام کردی ؟
.
.
.
.
از آشیانه ی چشمانت کبوتران امید
به شوق باغ تنت پر گشاده در راهند
ز دره های هوس تا فراز قله ی عشق
پریده اند و از تو آب و دانه میخواهند
.
.
.
.
بودیم و کسی پاس نمیداشت که هستیم
باشد که نباشیم و بدانند که بودیم
بر ما گذشت نیک و بد ، اما تو روزگار !
فکری به حال خویش کن ، این روزگار نیست
.
.
.
.
از دل دیوانه ام دیوانه تر دانی که کیست ؟
من که دایم در علاج این دل دیوانه ام
.
.
.
.
همی گویی غمش را در دل نگهدار
نصیحت گو ! نمی گویی دلت کو ؟
.
.
.
.
گر ز دیده نهان شدی چو پری
از نظر غایبی و در نظری
رخ خوبت به هر چه پنداریم
خوب چون بنگریم خوبتری